مهرسامهرسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
دیانادیانا، تا این لحظه: 6 سال و 10 روز سن داره

مهرسا و دیانا جوانه های درخت زندگی

روزی درخت تنومندی خواهید شد پیش به سوی پیشرفت

تمرین نشستن

دخترم انگار توی زندگی برای هر چیزی که میخوای یاد بگیری باید تمرین کنی از جمله نشستن و ... من فکر میکردم یه روز تو خودت دستت رو آروم  تکیه گاهت میکنی و میشینی. البته همیشه مامانم میگفت بشونش و تمرینش بده اما من فکر میکردم کمر نحیف تو با نشستن اذیت میشه و ترجیح میدادم خودت بشینی اما عزیزم هر مادری هم ممکنه در مدت کوتاهی اشتباه کنه من تو اکثر چیزا اطلاعات کافی دارم اما در این مورد نداشتم تا اینکه زن عموت بهم گفت که اشتباه میکنم و باید تمرین نشستن بهت بدم و من هم از فردای اون شب شروع کردم به تمرین دادن گل دخترم. به این صورت که سه طرفت رو بالشت میذاشتم و اسباب بازی و  ...
22 فروردين 1394

یک روز به یاد ماندنی

مهرسای من یک شب خاله الهام یکی ار بهترین دوستای من ما و چند تا از دوستان دیگه که همگی نی نی هامون تقریبا همسن و سال هستن رو دعوت کرد خونشون ولی متاسفانه فقط ما و طناز و مامانش اونشب تونستیم بریم. اما خیلی خوش گذشت و تو و منا و طناز با هم خوب ارتباط برقرار کردین. اینم عکس شما سه تاست سمت راستت منا و سمت چپت طناز و چون تو هنوز نمیتونستی خوب بشینی گذاشتیمت وسط. اینجا هم انگار تو و طناز خیلی با دقت دارین به همدیگه نگاه میکنین.   منا یه گهواره کوچولو داشت که تو خیلی ازش خوشت اومده بود. آخرش هم مامان منا زحمت کشیدن و یه گیر مو به عنوان یادگاری از منا به شما دادن ک...
22 فروردين 1394

ابزار ثبت خاطرات مهرسا

دخترکم من و پدرت ناراحت این بودیم که چرا لحظات زیبای تو رو داریم با دوربین کم کیفیت موبایل ثبت میکنیم و سر انجام پدر مبلغی پول برای خرید یک عدد دوربین خوب در نظر گرفتن و یک شب با یک دوربین عالی به خونه اومدن. این هم اولین عکس زیبای شما با این دوربین. ...
22 فروردين 1394

طعم شیرین نه ماهگی

عزیز دلم چند تا از عکس های نه ماهگیت رو میذارم. اینجا روی چمن های پارک خلدبرین دراز کشیدی. تازه از کلاس زبان برگشته بودی. اینجا با نگاه پر دقت. و اینجا با همون لبخند معروفت. اینجا اولین بار بود که موهات رو بستم. و اینجا موهات رو هنوز با گیره فنری خوشکل میکردم و عاشق همین شونه ای بودی که تو دستته. ...
20 فروردين 1394

عید 1394

دختر عزیزم امسال عید من و پدرت بخاطر وجود توی نازنین خیلی شور و شوق داشتیم. اولین کار خرید چند دست لباس نو برای شما بود که با اوناییش که عکس داری برات میذارم.             اول رفتیم خونه پدر جون و مادر جون هات و صد البته شما عیدی تون رو دریافت کردین.                             اینم عکس هفت سین شما که سبزه خوشگلش رو مادر جون زری برات سبز کرده. نفس خانمی تصمیم گرفتیم بریم مسافرت اما اول یه ساک بزرگ از وسایل شما پر ک...
18 فروردين 1394

تقویم روز شمار 94 مهرسایی

مهرسای عزیزم قبل سال نو تصمیم گرفتم یه تقویم طراحی کنم که عکس تو داخلش باشه اولش آسون به نظر رسید اما رفته رفته سخت شد.   از دانلود psd تقویم گرفته تا عکس گرفتن از تو که اصلا مایل به همکاری با مادرت نبودی.   کلی ازت عکس گرفتم تا آخرش بین این همه عکس دوتاش به کارم میخورد. اینم تقویم خوشکل شما.   چند تا عکس از سن های کوچیکترت هم توش کار کردم.   انشاالله تمام روز های این تقویم رو با سلامتی پشت سر بذاری عشقه کوچولوم.     ...
18 فروردين 1394

یادگاری های چهار ماهگی

اون روز خاله فاطمه اومد تا ازت عکس بگیریم. با اینکه زیاد لباس عوض کردی اما خیلی صبورانه همکاری کردی. دختر خوش اخلاقِ من. فدای خنده نازتو. فدای چشمای روشنت خورشید نورانی من. عاشق این سوئی شرت صورتیت بودم. و این کلاه خوشکلت که صورتت توش مثل هلو میشد و این جورابی که پاهاته قبل بارداریم برات خریده بودم و برات نگه ش داشتم. تو این سن خیلی به این فرش اتاقت نگاه میکردی. عاشقتم. ...
15 فروردين 1394
1